حکم ثانی با رزاق مامون
داکتر خاکستر داکتر خاکستر

 رزاق مامون: تکرار می کنم که طرفدار ایجاد بنیاد فکری و عملی فاشیزم نوع افغانستان برای بقای هستی و حیات افغانستان هستم . / سایت آسمایی  ۱۸ جولای ۲۰۱۰ ترسایی

 

گفتار " مامون " را در آسمایی خواندم و در شگفت شدم .اگر باور عمومی  از " فاشیسم  "را  ، حکم اول بپنداریم ، تنها حکم ثانوی در ادبیات سیاسی ما ،همین  دریافت مامون است که  ذیل احکام را عبور میکند و با تفسیر آن رای ، بدعت میکند .من مورد دیگری را سراغ ندارم .در صبح امروز این چند نکته را به اختصار  یادداشت کردم  و گذاشتم تا اگر فرصتی بو د ،باز خوانی و ویرایش کنم و به نشر بسپارم  ، که نکردم و بیشتر از سر ناچاری .آخر تنبلی عدوی بدخواه و دیرگاه منست . 

 

• مامون ذاتا  آدمی است  شورشگر و تلخ گفتار و حقیقت یاب . دل در گرو زادگاه دارد و برای وطن و وطندار از جان مایه میگذارد.هر چند پارادوکس گفتاری و رفتاری او ، بار ها مرا به شگفتی واداشته است ،و اما به اندازه  تشنگی دو ماه رمضان ،منتظر بوده ام که از او ، چیزی تازه بخوانم . میگویند دین مدار است و اما نه در حوزه  منابع ثابت ، که هدایات دین را  فقط درحوزه " اختیار " میپذیرد. حاشا که بر توانمندی و مجاهد ت او  شک کنم . این مامون بود که ، کابل خاک آلوده را به راحتی " پراگ " زیبا ترجیع داد و همانست که سخنش به جد گرفته میشود.

 

•شاید  رویکرد  مامون به معنای درونی " فاشیسم "  اتمام حجت کند به ،اجماع عامه و نفی تفکر رایج و درهم شکنی حرکت ادواری و فرسایش زا در افغانستان .ایجاد یک محرک و منبه ، برای بدست آوری یک اراده فرا فردی که به نوعی بتواند لایه های فکری و حرکات فردی را زیرو رو کند و دست به ساختار شکنی بزند .فقط همین ؟

 

•شاید جذبه بر قراری نظم بی بدیل ،  در فردای  به قدرت رسیدن " مسو لینی و هیتلر " در ایتالیا و آلمان ، مامون را ذوق زده کرده است که به اصدار تیوری جنگ پرداخته است و با نوعی برداشت میکانیکی ،ساده انگارانه بر بستر  انطباقی و شکل گیری آن توجه نداشته است. میدانیم و میدانید که ،  زادگاه پرستی آرمانی  ،ریشه در  " واقعیت "ندارد .اخر گره  "درون حوزه تمدنی "  با رویکرد به " حوزه بیرون تمدنی " گشاده پذیر نیست .نگاه کنید ، تیوری " نیوفاشیزم " به عنوان یک پدیده  "بیرون اروپایی " در سنجش با"  فاشیسم "که پدیده اروپایی است ،هرگز نتوانست به یک " قدرت محرک " مبدل گردد ،پرونیستها در آرگنتینا ،با آنهمه نظم چشمگیر ،به حد اقل دستآورد های ناسیونال سوسیالست ها در آلمان نرسیدند. اما در ایتالیا ، آلمان و اسپانیا چرا ،در کوتاه مدت و اما چه زود گذر و شکنند  وبه بهای جان چهل میلیون انسان .

 

  شاید مامون به عوامل  شکل گیری " فاشیزم " در بستر بحران مالی سرمایه داری و  مددگیری آن از نظریه نژادباوری  ،باور ندارد  و تنها به یک " برش تاریخی " تکیه کرده است و " خاستگاه تاریخی " را به جد نگرفته است.و یا که فقط " نمایه انقلاب نما " در خیزش  " اتحادیه جنگ ایتالیا "  و ناسیو نال سوسیالست های آلمان، مطمع نظر بوده است و بس .

 

• شاید شتاب در پاسخ نوشتن ، و چیرگی نوستالژی تصور  " ایجاد عظمت "، به پارانوید جنگ ستایی انجام یابیده است یا که به حرف معروف طبیبان " عدم توازن انطبافی " .  این مسله شاید یکمقدار گزافه باشد و حمل به قصی الغایه گردد  ،اما چنین است که میبینیم :درد و عسرت وحسرت و ناشکیبایی و نوعی ارزش زدایی به قصد باز یابی قدرت با هر گزینه ممکن .

• شاید مامون به آغاز پر بار دولت های " اتحادیه نبرد "  مسولینی در ایتالیا  و" حزب ناسیونال سوسیالست "  آدولف در آلمان ،نظر داشته است : نظامی سازی دولت ، انحلال احزاب ،برچیدن بیکاری و سرکوب  تورات باوران و دست آورد های ساختمانی . واما انجام آن ؟

  پاسخی در کار نیست. میگویند یک شمع کافی است تا ، درون تاج محل را بیبینی.   باری  رفته بودم با فرزندانم  "آوشویتس "  تا  کشتارگاه تورات باوران ،کمونست ها و کوچی های معردف به " روما " ،هم جنس بازان و معلولین را ،ببینیم ،تا اگر شود تصور ماندگاری از دوران  اقتدار ناسیونال سوسیالست ها ، در آنان بر جا گذارد .پسرم پس از ختم گفتار رهنمای ما ، بی درنگ به من رو کرد و گفت :

Plo-e-Tscharkhi , Daschte Lali und  Qal-e - jangi ist Afghanistan Auschwitz

 پل چرخی ، دشت لیلی و قلعه جنگی  "آوشویتس "  افغانستان است  . که گفتم  از کجا میدانی ؟ گفت گزارشی دیدم در تیلویزیون که ظاهر قصد پیگیری و شناسایی عاملان آن کشتار ها را دارند و اما آمریکاییان ،آن را زود هنگام میدانند و نمی دانم چرا ؟

 .کشتار گاه " امین " در پل چرخی ، قصاص گاه طالبان در دشت لیلی و و نابود گاه دوستم و آمریکاییان در قلعه چنگی  " آوشویتس " را برای او ، از قبل مجسم کرده بود.با خودم گفتم ای کاش نیامده بودیم .

 

•و  شاید مامون که ، قصد  استفشا دارد ،از  ناهمخوانیها و بی ثمری نسخه ها ی مداوا ، به ستوه آمده است ، فسخ التزام میکند و به گزینه انسان ستیر فاشیسم و لو هر چند نمادین ،رو میکند ،به فاشیسم نوع افغانی .برای او قصد یک جراحی رادیکال مطمع نظر است ، نه تداوی کنزرواتیف .

 

آویزه ها :

- Nationalsozialistische Deutsche Arbeiterpartei (NSDAP)حزب ناسیونال ناسیونال سوسیالست گارگران آلمان     

- Italienischer Kampfverbandاتحایه نبرد ایتالیا                                                                                                

- Konzentrationslager Auschwitz-Birkenau 1940-1945 /Polenمرکز تجمع و یا اردوگاه کار اجباری آوشویتس      

 

 ۱۸ جولای ۲۰۱۰ ترسایی

هامبورگ


July 20th, 2010


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسايل اجتماعي